کمی کتاب میخوانم.
کمی به کارهای خانه رسیدگی میکنم(خیلی کم، خیلی کمتر از همیشه)
کمی نرمش می کنم، کمی کمتر از همیشه.
و بیشتر ساعات روزم را پشت لپ تاپ سپری می کنم.
هیچ چیز، مزه ندارد. حتی غذا. حتی ماست محلی که پدر از آن آشنای قدیمی گرفته و مزه شیر خشک نمی دهد. حتی رویه ماست که همیشه سهم من بود.
حلقه گمشده این زنجیر، تلاش است.
وقتی تلاش و استرس و تکاپویی نباشد، سکون... سکون لذت را از همه چیز حذف می کند.
البته، این تلاش چند ساعته هر روزه برای یافتن مناسبترین معادل واژگان حالا به عادت تبدیل شده و انرژی کمی ازم میگیرد.
باید به فکر چالش جدیدی باشم.


پ.ن:

مدتها بود اینجوری موزیکی را اینطور نپسندیده بودم. بشنوید:

Damien Rice, The Box