دو روز است که کار ویژه ای برای انجام دادن ندارم و بیشتر وقتم به نرمش کردن و کتاب خواندن و فیلم دیدن می گذرد.
بالاخره دنیای سوفی را شروع کردم و خیلی خیلی وابسته اش شده ام تا به اینجا و خوشحالم که انقدر خواندن این کتاب را به تعویق انداختم. مدام فکر میکنم شاید حتی اگر یک ماه پیش این کتاب را شروع کرده بودم، انقدر لمسش نمیکردم و نمی توانستم از خواندنش لذت ببرم.
از دیدن انیمیشن های ژاپنیم طفره میروم؛ فقط سه انیمیشن مانده که ندیده ام. اگر تمام بشوند، چکار کنم؟ :(
هرچند دوباره دیدنشان هم لذت بخش است، اما دلم نمیخواهد مفاهیم عمیقشان را یکباره ببلعم. دوست دارم ارام ارام عشق ژاپنی ها را به طبیعت، به جوانی، به کشورشان و به زندگی بنوشم. احتمالا امشب هم با خودم کنار بیایم که فیلم دیگری غیر از این سه انیمیشن ببینم.
تا به حال که فیلمهای 2016 را خیلی دوست نداشته ام به جز دو مورد:
Split & Arrival
هردوی این فیلم ها به طرز ماهرانه ای ماهیت چیزهایی را که به آنها خو گرفته ایم زیر سوال می برند: زمان، خاطره، خود و انسان.
اینجور چالش های ذهنی را دوست دارم. از این درگیری های فکر بعد از دیدن فیلم های این گونه لذت میبرم.