ساعت ده دقیقه به دو بامداد
امشب موفق شدم تمرین لغت خوانیم رو ده دقیقه زودتر از شبهای قبل تموم کنم و البته لغات جدیدی که امروز به جعبه لایتنرم وارد کردم خیلی بیشتر از روزای قبل بودن و خانه اول کاملا پر شد؛ به صورتی که حتی جای یک برگه رو هم نداره. و این خوشحالم میکنه.
با وجود استرسی که گرفتم، امروز رو سعی کردم بیشتر از چند روز گذشته تلاش کنم و برای اینکه آروم شم از نقطه قوتم شروع کردم: زبان.
باقی لغات درس 26 مجموعه 504 رو قبل از نهار خوندم و به فیش های لایتنرم وارد کردم. باقی ظهر رو به درست کردن نهار گذروندم. بعد از نهار، نیمی از سوالات آزمون سوم تافل رو بررسی کردم. خوشحالم که تعداد نکته های ندانسته م دارن کمتر میشن. کمی نرمش کردم و دوش گرفتم.
واقعا دوش گرفتن ذهنم رو مرتب میکنه. سعی کردم به کسب و کارهایی که تابستون قراره راه بندازم فکر کنم. نقاط ضعف و نقاط مبهم و نقاط قوتشون رو بررسی کنم. سوالاتی برام پیش اومد که باید پیگیریشون کنم. البته تونستم آینده بزرگی برای یکی از این کارها ترسیم کنم.
بیست سوال باقی مونده آزمون سوم رو بررسی کردم. این آزمون، فقط سه نکته داشت که نمیدونستم. و البته هیچ کلمه جدید پرکاربردر نداشت که بخوام یادداشت کنم.
به کارهای آشپزخونه رسیدگی کردم و مرتبش کردم و بعد گرامر خوندم. ابتدا حروف تعریف و نامها رو مرور کردم و بعد به افعال رسیدم. نیمی از افعال مرکب (یا همان افعال دو بخشی) رو مطالعه و حفظ کردم و به فیش های لایتنرم وارد کردم. کمی با فعلهایی که مفعول غیر مستقیم دارند سر و کله زدم و به نکته جالبی رسیدم که البته یادداشتش کردم.
چهل سوال آزمون چهارم گرامر رو در 16 دقیقه زدم؛ 84.16%. پیشرفت چشمگیری نیست، اما من رو خوشحال میکنه.
لغات درس 27 از مجموعه 504 رو خوندم و به فیش های لایتنرم وارد کردم.
و در آخر لغات لایتنرم رو مرور کردم. امشب سومین دسته از لغات لایتنرم خارج شدن.
وقتی
که به صفحه خاموش السیدی زل زده بودم، حواسم رفت به دماغم. کمی وراندازش کردم.
قطعا با استانداردهای این روزها، بینی من به هیچ وجه استاندارد نیست. البته –فعلا-
مشکلی ندارم با این غیر استاندارد بودنش و امیدوارم هیچ وقت هم مشکلی نداشته باشم
اما فکر این استاندارد ها برام سوال برانگیز بود.
احتمالا خیلی سال پیش، استانداردی هم برای اصلاح صورت تعریف نشده بوده و خب هرکی
خیلی بهش احتیاج داشته این کارو انجام میداده، اما الان... انجام ندادنش معنی
قشنگی نداره، حتی خیلی ها به نظافت ربطش میدن.
وقتی که داشتم در صفحه خانواده حدید (جیجی- یولاندا- بلا- انور) میگشتم، دیدم که
چقدر این جیجی -طبق معیارهای امروز- استاندارده. و به این فکر کردم که شاید چند
سال پیش، داشتن چنین ظاهری مزیت و امتیاز خوبی بوده که صاحبش میتونسته ازش لذت
ببره، اما امروز داشتن ظاهری این چنینی تا حدودی تبدیل به وظیفه شده. این
استانداردها، این ها به نظرم بیش از حد دارن جدی گرفته میشن. نباید انقدر دست و پا
گیر باشن.