چندین روزه که تعطیلات یک ماهه م رو تموم کردم و دوباره به خونه برگشتم. به خودم قول داده بودم بعد از تعطیلات حتما به صورت مداوم برم پیاده روی اما خیلی هم به قولم وفادار نبودم. امروز بعد از چند روز دلم هوای پیاده روی کرد.
لباس های ساده و راحت مخصوص قدم زدنم رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.
مدام با خودم تکرار میکردم بهتره از بین این دو مسیری که میتونم برم، مسیر طولانی تر رو برم.دوست داشتم کمی این تنبلی جمع شده از تعطیلات رو منزوی کنم. اما خب اصرار چندانی هم نداشتم. به دو راهی رسیدم، و نا خودآگاه مسیر طولانی رو انتخاب کردم.

این انتخاب، خیلی برام ارزش داشت. خیلی برام جالب بود.

به این فکر کردم که چرا مسیر طولانی و خسته کننده رو انتخاب کردم که اتفاقا آفتابگیر هم بود؟

قدم زدم، قدم زدم، قدم زدم و دیدم که چون خودم رو مجبور به کاری نکردم.
به نطر ساده میاد. درسته؟ به نظر میاد همه مون هر روز این کارو میکنیم. درسته؟

هروقت دیدی انجام کاری برات سخته، از خودت بپرس چرا داری این کارو انجام میدی.
اگر اجبار درونی باشه، انجام دادنش قطعا خیلی راحت تر از حالتیه که اجبار بیرونی باشه.

اما اگر اجباری نباشه چی؟
لذت بخش میشه.

من فهمیدم که این رو به تازگی کشف کردم. و چه روش خوبی هست.