این عدم تمرکز امانم را بریده است.
عدم تمرکز از نامنظم بودن ناشی می شود.
یکباره کل روند زندگیم دگرگون شد و به همین دلیل کمی از مدار خارج شده ام... سعی میکنم با کنترل سرعت و جهت حرکت، به همان مدار قبلی که نه، به مدار جدیدی وارد شوم.
در این میان، نمی توان متمرکز فکر کنم و بخوانم و بنویسم( این را از تب های متعدد باز شده روی مرورگر هم حتی می توان فهمید، صفحات وب که هرکدام نصفه ونیمه خوانده شده اند) اما می شود از مزایای پراکنده نویسی استفاده کرد.
محیط کار، محیط جدیدی است. و حداقل برای من که تا به حال تجربه کار در شرکت ها و ادارات را نداشته ام، پر است از چالش های جدید. هر روز شاید ده ها چالش جدید پیش بیاید. من هم سعی میکنم چشمم را به روی هیچ کدام نبندم، چون آن چیزی که برای من چالش می شود در واقع فرصتی است برای دریافتن نکته ای که از آن غافل مانده ام.
در مجموع می شود گفت که موقعیت جدید، به استراتژی جدید احتیاج دارد.
نه، من انقدری به این شغل احتیاج ندارم که هم وقت، هم اعصاب و هم منابع مالیم را صرفش کنم.
اما به تجربه ها و دیدی که از محیط کاری و چالش های آینده به من میدهد به شدت نیازمندم.
حس می کم می توانم جایگاه خوبی در این شرکت پیدا کنم، که این مستلزم استراتژی دقیقی است.
مهمترین نکته در درجه اول شاید این باشد که باید با تمام قوا وظایف فعلیم را انجام بدهم. باید سرعت پیشرفت بیرونیم رو کم کنم و بر افزایش سرعت درونیم متمرکز بشم.